در من همه چی بوی جهنم می داد
تو آمدنت بهشت را می آورد
این ظاهر قصه بود و من هم ساده
تو آمدنت مرا جهنم تر کرد
از دور تو دلربا تری باور کن
این را من صاف و ساده هم فهمیدم
من با همه سادگی ام از نزدیک
پیچیدگی جهنمت را دیدم
من پایه رفتنت نبودم رفتی
تو راه به رفتنم ندادی ماندم
رفتی و پل پشت سرت نیز شکست
من فاتحه رفاقتت را خواندم
یک بار نه صد بار بگو صدها بار
من آخر قصه تو را حدس زدم
پایان تمام قصه ها معلوم است
من صفحه آخر تو را هم بلدم!
نه بی تو ککم نمی گزد باور کن
این را به تو صد بار نگفتم؟گفتم.
حالا تو برو خیال کن من هر روز با شعر به دست و پای تو می افتم
چند روزی است که خوبم بی تو
چند روز و شب است که کارم این است
کارم شده تلقین که نباشی بهتر
من چاره بیچارگی ام تلقین است
کلمات کلیدی: